ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
روی پایان نامم کار می کردم . خیلی کلافه شده بودم. یکی از همکارای اداره بهم گفت برو پیش آقای ... بهت می تونه کمک کنه . من هم برای خلاصی از این بن بست رفتم پیشش. همه چیز خیلی خوب پیش می رفت تا اینکه یه روز دیدم آقای همکار با یه آقای دیگه اومد اتاق من. من که تعجب کرده بودم با یه سلام و علیک ازشون استقبال کردم. چند لحظه نشستن و اوون آقای دومی خیلی سعی نمی کرد بامن هم کلام شه . ولی توی نگاهش یه حالت خاص بود. یه جوری دلنشین و صمیمی. یه چیزی که هنوز بعد ۴ سال وقتی تو چشمام نگاه می کنه همون حالت خاص و می بینم و قلبم مثل روز اول لبریز می شه..... دیروز سالگرد پیوند ما بود و اوون باز منو سورپرایز کرد
سالگرد ازدواجتون مباررررررررررررررررررک
انشالله همیشه خوشبختتتتت باشید
مرسی عزیزمممممممممم
آخیییییییی...چه عشقولانه!