روزی که ایجاد وبلاگ برای گل پسر به سرم زد هیچوقت فکر نمی کردم اینقدر گرفتار باشم که دیگه حال آپلود عکس و .... را نداشته باشم. ولی خوب تصمیم دارم حداقل هر چند تا مصیبت نامه ای که می نویسم یه پست هم از کارای گل پسر بنویسم تا اسم این وبلاگ حداقل واسم حلال بشه. گل پسر مامان حدود ۱ و نیم ماه که میره مهد. آقا بود آقا تر شده. شیطون بود شیطونتر. حال ۱۲ تا دندون داره و دندون نیشش هم جوونه زده . دیگه می تونه سیب رو گاز بزنه و با دندوناش رنده کنه. یه یک هفته ای هست عزیز جونش و نانا رفتن مسافرت. و تقریبا تو هر روز این هفته موقع رفتن از خونه یا اومدن به خونه جلوی در عزیزش کلی کش مکش داشتیم. بعد از خواب بعداز ظهر هم می ره رو پاگرد و داد و هوار که عزیز رو می خوام . و ما هم با دادن انواع رشوه ها ایشون رو به داخل منزل راهنمایی می کنیم.صبح ها طبق معمول همیشه زودتر از ما بیدار میشه و از اینکه می خواد بره پیش نی نی ها(مهد کودک) و قراره کلی نانای کنه خوشحاله. خدا رو شکر خیلی خوب با شرایط مهدش کنار اوومد.و خاله های مهد هم ازش خیلی راضین.