روزانه های یک مادر

روزهای مادری

روزانه های یک مادر

روزهای مادری

۲۱ تیر ۸۷

۴ سال از اوون روز ی که دست به دست هم وارد سالنی شدیم که همه برامون دست می زدن گذشت... ۴ سال از روزهایی گذشت که هم توش خوبی بود و هم بدی... ۴ سال که من و تو بیشتر گرفتار حواشی بودیم تا اصل زندگی... موهات الان بیشتر سفیده تا سیاه و پوست مثل سابق نیست... شاید کم حرف تر از سابق شده باشی و شاید کمی تلختر... اما هنوز دستات و شونه هات تنها جایی که دوست دارم تکیه گاه دائمی زندگیم باشه... هنوز وقتی دستام رو توی دستات می گیری و می گی دوستم داری می فهمم که اشتباه نکردم... تو هنوز تنها مرد زندگیم هستی  و من شاید بی نیاز به نظر بیام ولی بیشتر از قبل نیازمند مهرت و عشقتم...

نظرات 5 + ارسال نظر
مهسا شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:33 ب.ظ http://vibre4sky.blogsky.com

ﻋﺰﯾﺰﺯﺯﺯﺯﺯﺯﺯﺯﺯﻡ ﻣﺒﺎﺭﮐﻬﻬﻬﻬﻪ :*
ﺟﺎﻧﻢ... ﺍﯾﺸﺎﺍﻟﻠﻪ ﺧﻮﺳﺒﺨﺘﯿﺘﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﻪ ﻭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ...

ممنون گلم

جنس مونث شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:42 ب.ظ

به به مبارک.
دقیقا سالگردتون با سالگرد ماست.ولی ما ۹سال قبلتر ازشما بوده

چه جالب.... پس واسه شما هم مبارک باشه

مهراوه دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:41 ق.ظ

چه عشقولانه و رومانتیک...
میدونی با گروه خونی من در تضاده. پس نظری ندارم جز اینکه همیشه کنار هم شاد باشید

مریم مامان ماهان دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:27 ق.ظ http://mahanema.blogsky.com

مبارک باشه عزیزم
ایشالا همیشه درکنار هم خوشبخت باشید و درآرامش

اندر احوالات ... شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ http://andarahvalat30.blogfa.com

خدا کنار هم حفظتون کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد